یکی از شب های امتحان دانشگاه که کلا بیخیال درس شده بودم با دوستام رفتم بیرون.

تا ساعتای 11 بیرون بودیم وقتی بیرون بودیم به دوستام گفتم برگشتیم خوابگاه شروع میکنیم به درس خوندن .

اونا هم گفتن حتما شروع میکنیم به درس خوندن و تا صبح درس میخونیم.

زمستون بود و هوا سرد .

وقتی برگشتیم حسابی خسته بودیم پس تصمیم گرفتیم به جای درس یه خورده بخوابیم .

خلاصه خوابیدیم تا صبح laugh

 

صبح هم که رفتیم استاد نیومد سر امتحان

بعد با کلی خوشحالی برگشتیم خوابگاه و PES بازی کردیم

 

خاطرات جالب از یک دانشجوی ناموفق


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه اینترنتی خرید راحت اهمیت نظافت محیط کار دیوارپوش وکیل طلاق توافقی ناخدای عشق Kris عصر شبکه و ارتباطات روزهای زندگی من آموزش پیانو به شیوه نوین و رایگان Sean